سلام به دوستای خوبم..
یکسال دیگه هم گذشت و سال91به خاطره هاپیوست...چه زودگذشت...این قافله عمر عجب میگذرد!!
اولین سالی بودکه سرسفره هفت سین بدون بچه های گلم نشستم...نمیدونم کجایند و درچه حالی هستند؟همه جور بهایی رو دادم تا بچه هام به هرقیمتی پیشم باشند...و یک پدر لجبازو...شایددم دست ترین حربه اش برای خالی کردن کمپلکس های دوران کودکیش سپربلاقراردادن بچه هاباشه برای التیام عقده هاش..محروم کردن بچه ها ازدیدن مادرشون...وحتی جواب دادن به تلفن...
خدایا بچه هایم راهرکجاهستند درآغوش خودت حفظ کن..
و میگن زمستون میره و سیاهیش به زغال می مونه...این روزاهم میگذره و من مطمینم باز کودکان نازنین و معصومم رادر آغوش خواهم کشید..
به امیدخشک شدن ریشه های ظلم درهمه جای دنیا...به امیدبزرگ شدن همه بچه ها در آغوش گرم خانواده..
سال نو به همه مبارک..
:: برچسبها:
نوروز ,
عید ,
,
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2